****************************************
همه می پرسند
چیست در زمزمه ی مبهم آب؟ چیست در هلهله ی دلکش برگ؟
چیست در بازی آن ابر سپید روی این آبی آرام بلندکه تو را میبرداینگونه به ژرفای خیال؟
چیست در خلوت خاموش کبوتر ها؟ چیست در کوشش بی حاصل موج؟
چیست در خنده ی جام؟ که تو تا چندین ساعت مات و مبهوت به آن می نگری؟
نه به ابر. نه به خاک نه به برگ
نه به این آبی آرام بلند.نه به این خلوت خاموش کبوتر ها.نه به این آتش لغزیده به جام...
من به این جمله نمی اندیشم
من مناجات درختان هنگام سحر/ رقص عطر گل یخ را در باد
نفس پاک شقایق رادرسینه کوه / صحبت چلچله ها رابا صبح
نبض پاینده ی هستی را در گندمزار/ گردش رنگ وطبیعت رابر گونه گل
همه را می شنوم . می بینم
من به این جمله نمی اندیشم
ای سرا پا همه خوبی به تو می اندیشم
همه وقت. همه جا. من به هر حال که باشم به تو می اندیشم...
همه را می شنوم . می بینم
بین همه عبارات این شعر
من این قسمت را خیلی می پسندم.
دین و شنیدن سرشار.
سلام ... اسم خداست ...
دوست عزیز ، از اینکه به من افتخار دادی و در کنار نجوا های قشنگت پلی به وبلاگ من قرار دادی ممنونم .
اگه اجازه بدید من هم شما رو لینک میکنم .
این درست من را یاد این جمله ام می اندازه که نوشته بودم :
و مدت هاسا به دنبال چیزی می گردد که اطمینان دارد وجو ندارد.
سلام
خواهشمندم به وبلاگ من سرزده وجواب سوالم رابدهید
ای سراپا همه خوبی تک و تنها به تو می اندیشم
جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب !
من فدای تو به جای همه گلها تو بخند !
سلام
موفق باشی گلم
تا بعد ...........