اندوه تمام نخلها در چشمانت زنده است

عاشق فصل شکرخند توییم

یا علی گفتیم و پابند توییم

مانده تا لبخند فروردین تو

ما خُمار 20 اسفند توییم

کام ما از خوردن غم گشته تلخ

خواستار کوپن قند توییم

خند بر هر درد بی درمان دواست

ای طبیب درد ! خرسند توییم

مِی بریز از جام لبخندت به کام

ما خمار جام لبخند توییم

جاده ی لبخند ما ایمن بگاز

بی خیال آقا! کمربند توییم!

قند ما بالاست ، اما بی خیال

باز هم ما طالب قند توییم!

رودکی طعم است ، شهد خنده ات

طالب قند سمر قند توییم.

 

رضا اسماعیلی

اشعار عزیز برادر رضا رفیع

کار می خواهی اگر یک آشنایی جور کن /  

 یا اگر ناکار شد هم کفش و هم پا غم مخور

خواستگاری می روی یا یک کمی خالی ببند /  

 یا اگر گفتند نه مامانشینا غم مخور 

 

.... 

 

یا سوار این هواپیما زپرتی ها نشو / 

 یا اگر فرود آمد در کوه و دریا غم مخور.

......... 

 گفتند زین مکان زن ذلیلان بروند

 همه رفتند و یک نفر جا ماند  

پرس و جو کردند او چرا وا ماند   

داد پاسخ که خانمم فرمود  

گفته باشم آقا مسعود  

 اگر از جای خود برخیزی  

 یا بی امر و نهی من خیزی  

قلمت را سیاه خواهم کرد  

 هستی ات را تباه خواهم کرد

شعر بانی اگرچه شیرین است

علت جای ماندنش اینست.