منت کشی ممنوع!(سروده رضا رفیع) مهمانی ممنوع! ( سروده خط خطی )
وقتی که نداریم به سر کار سر و کار وقتی که نداریم به سر سفره کمی نان
ز بهر تو خود را نگذاریم سر کار این جمله غلط بود ( عزیز است مهمان )
آن کرم مکرم بشود کاهل کرم نیست آن شخص که این گفت اگر قید حیات است
مطرح که شود مار ، رود داخل آمار لعنت شود و خوار و بیفتد به گروگان
منت نکشیم از ( تو ) ی اخموی ابوالهول با اهل و عیالان بشوید متحد القول
حتی اگر از گشنگی افتیم چو مردار هر کس که تو را خواست بگو رفت به گرگان
دونان چو دو نان قرض دهندت همه ی عمر دوریال که نه آسان دهندت به سر برج
منت به سرت هی بگذارند کله وار آنوقت بگذاری سر سفره جلومهمان ؟؟؟
هر جا که تو باشی و بیایند فنروار هر جا که تو باشی و بیایند رفیقان
باید بپری جایت بپری راست فنر وار یابو بده آب و نشو از کرده پشیمان
........................................................ یا جیم بشو از صحنه که بسیار رفیقان
......................................................... با اخذ نشان گشته شب و روز چو مهمان
یاد آر که عزت ز قناعت بود ای دوست یاد آر که بقال محل از تو طلب داشت
قانع صدفی باش که شد پر در شهوار عاقل رجلی باش و معذور ز مهمان
نی خواب به کاخ و نه ببین خواب پریشان دعوت نکن از خویش و نه از کیش و رفیقان
عاقل نتند تار که چشمش بشود تار عاقل نکند کار که شود بعد پشیمان...!!!